English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3642 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
phone U پاسخ به تماس در تلفن
phoned U پاسخ به تماس در تلفن
phones U پاسخ به تماس در تلفن
phoning U پاسخ به تماس در تلفن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
ani U سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
ring U سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
telephony U مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود
hang up <idiom> U جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود
audio U ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
auto U توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
autos U توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
reply [answer] U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
voicing U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voices U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
de bounce U جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touch U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touches U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
contact point U وسیله تماس نقطه اخذ تماس
howler U صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
howlers U صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
answer U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
acoustic coupler وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
magneto exchange U مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
private automatic branch exchange U یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
telephone booth U کیوسک تلفن کابین تلفن
telephone booths U کیوسک تلفن کابین تلفن
coupler U وسیلهای که به دستگاه تلفن وصل است و داده دودویی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند که روی یک خط تلفن قابل ارسال است
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
modem U وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
phones U تلفن تلفن زدن
phone U تلفن تلفن زدن
phoned U تلفن تلفن زدن
phoning U تلفن تلفن زدن
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
calling dial U صفحه شماره گیر تلفن صفحه نمره گیر تلفن
telephone operation U طرز کار تلفن کار تلفن
contacts U تماس
impact U تماس
tangent U تماس
impinging U تماس
tangency U تماس
taction U تماس
contingence U تماس
contact line U خط تماس
contact U تماس
impacts U تماس
tangents U تماس
contacted U تماس
ding U تماس
line of contact U خط تماس
contacting U تماس
to be in rapport U تماس داشتن
to be in contact U تماس داشتن
contiguity U برخورد تماس
corps a corps U تماس بدنی
to bring into contact U تماس دادن
Keep in touch! <idiom> در تماس باش!
tuch U تماس دادن با
interactional points U نقاط تماس
going on U نزدیکی تماس
zone of contact U ناحیه تماس
line to line fault U تماس خطوط
contact ratio U نسبت تماس
contact lost U تماس قطع شد
contact patrol U گشتی تماس
contact surface U سطح تماس
contact diameter U قطر تماس
shock hazard U خطر تماس
finish U تماس انتهایی
finishes U تماس انتهایی
contact area U سطح تماس
contact angle U زاویه تماس
point contact U تماس نقطهای
skimmed U تماس اندک
communicator U شخص در تماس
skims U تماس اندک
area contact U سطح تماس
point of contact U نقطه تماس
contact area U منطقه تماس
contact point U قطب تماس
contact party U گروه تماس
angle of contact U زاویه تماس
contact pressure U فشار تماس
contact flange U فلانژ تماس
movement to contact U حرکت به تماس
skim U تماس اندک
contact U تماس یافتن تماسی
touch panel U صفحه حساس به تماس
contacting U تماس یافتن تماسی
osculatory U وابسته به بوسه یا تماس
osculation U تماس اشتراک صفات
grazing point U نقطه تماس با مانع
break off U قطع تماس با دشمن
contacted U تماس یافتن تماسی
action on the blade U تماس با شمشیر حریف
galvanism U تماس برق بابدن
movement to contact U حرکت به اخذ تماس
flat U تماس دو لبه اسکیت
flattest U تماس دو لبه اسکیت
telebrief U تماس مستقیم تلفنی
synapse U محل تماس دوعصب
to keep in touch with any one U باکسی تماس داشتن
contact fire U انفجار در اثر تماس
touch sensitive panel U صفحه حساس به تماس
youch sensitive screen U صفحه حساس به تماس
touch sensitive tablet U تابلو حساس به تماس
tuch U سر زدن تماس داشتن
contact behavior U رفتار تماس جویانه
contact backlash U دنده کور تماس
contact print U چاپ به طریقه تماس
contacts U تماس یافتن تماسی
contact report U گزارش اخذ تماس
look in on <idiom> U تماس حاصل کردن
get in touch with someone <idiom> U باکسی تماس گرفتن
faded U تماس باهدف از بین رفت
contact fire U انفجارمین در اثر تماس با کشتی
contacting U محل اتصال تماس گرفتن
engagements U تماس دو تیفه شمشیر درگارد
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
contacts U محل اتصال تماس گرفتن
advance to contact U پیشروی برای اخذ تماس
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
engagement U تماس دو تیفه شمشیر درگارد
ground U تماس دادن توپ با زمین
To establish( make) contact. U تماس دایر ( برقرار ) کردن
contact report U گزارش تماس با هواپیمای دشمن
osculate U تماس نزدیک حاصل کردن
contact U محل اتصال تماس گرفتن
contact with the net U خطای تماس با تور والیبال
contacted U محل اتصال تماس گرفتن
physical U مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
touches U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
whooshing U صدای تماس جسم سریع با هوا
contacts U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
lose track of <idiom> U ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
whooshes U صدای تماس جسم سریع با هوا
whooshed U صدای تماس جسم سریع با هوا
whoosh U صدای تماس جسم سریع با هوا
brushes U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
contact U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
You can call me at ... [phone no.] <idiom> U شما می توانید با من با شماره ... تماس بگیرید.
brush U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
contacting U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacted U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
touch U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
ground stroke U ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
Where can I contact Mr …. ? U کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
punts U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punt U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
footprints U قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
punted U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
split lean U پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
contacts U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
If there is a reason for complaint, please contact ... U اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
contacting U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
first down U اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
split the uprights U امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
full pitch U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
We finally succeed in making a radio contact. U عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
full toss U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
footprint U قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
contacted U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
item of written comment U پاسخ
representation [statement] U پاسخ
rebutter U پاسخ رد
answerback U در پاسخ
answering U پاسخ
reaction [answer, commentary] U پاسخ
responds U پاسخ
answers U پاسخ
in answer to U در پاسخ به
response U پاسخ
responses U پاسخ
no U : پاسخ نه
negative reply U پاسخ رد
response [commentary] U پاسخ
statement U پاسخ
respond U پاسخ
replies U پاسخ
responsions U پاسخ
counterplea U پاسخ رد
reply U پاسخ
in reply to U در پاسخ
answer U پاسخ
replied U پاسخ
answered U پاسخ
responded U پاسخ
replication U پاسخ
replying U پاسخ
maximum junction to case thermal impedan U مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
bounces U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
Recent search history Forum search
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1ترجمه whats App
1معنی lead lag compensator
1میشه یه تلفن برای من به پست کنین ببینین پاس من آماده است یا نه
2شما اهل کجا هستید
1jenny tried to explain that Barretts had to eat,just like other people
1offshoring
1the rate of diffusion will be less than if the pure solvent was exposed to the air
0سلام خطهای تلفن من مشگل تماس دارد لطفا کمکم کنید
0دانستن معنی چند کلمه فارسی به انگلیسی
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com